تختجمشید: بنای میهنی ایرانیان و انجمن همپرسگی ملی
بخش نخست
پـیـشگـفـتـار
مایلم کتاب تختجمشید را با گفتاری آغاز نمایم که پژوهشگری بنام ویته (S.Witte) اظهار داشته بود. او اعتقاد داشت که تختجمشید و مجموعة بناها و آثار آن محصول اندیشه و تواناییهای انسان نیست، بلکه دستساخته طبیعت است و بر اثر اتفاق و بدنبال برخی حرکات آتشفشانی و زمینساختی بوجود آمده است. گفتار ایشان شاید شگفتانگیز به نظر آید، اما او چنین میاندیشید که اگر باور بداریم ساختوساز بناهای تختجمشید بدست انسان صورت گرفته است، بسی شگفتانگیزتر از آن است که باور بداریم این آثار عالی، ساخته اتفاقی دست طبیعت است.
این گفتار ما را به این نکته متوجه میسازد که در تختجمشید با آثاری خارقالعاده و حیرتانگیز و واقعیتهایی غیر قابل باور روبرو میشویم. بسیاری از ما از تختجمشید دیدار کردهایم دربارۀ آن کتابها خواندهایم و عکسهای بیشماری از آن دیدهایم. اما گاه بیتفاوت از کنار آن گذشتهایم و چنانکه باید به شگفتیهای آن توجه نکردهایم. چون تختجمشید را نشناختهایم، در آن دقیق نشدهایم، پی به مجهولات آن نبردهایم و به این نکته مهم توجه نکردهایم که «تختجمشید دیگر هرگز تکرار نشد؛ هرگز بنایی به مانند آن ساخته نشد».
دربارۀ تختجمشید کتابهای زیادی منتشر شده است و کتابهای بسیار دیگری نیز منتشر خواهد شد. اما نه این کتاب و نه آن کتابها هیچکدام نتوانستهاند و نخواهند توانست تمام مجهولات تختجمشید را حل کنند و پرسشهای خوانندۀ علاقهمند را برآورده سازند؛ چرا که منابع و دانستههای ما در این خصوص بسیار اندک و ندانستههای ما بسیار زیاد است.
نمیتوان دربارۀ تختجمشید سخن گفت و از بسیاری مردان بزرگ و پژوهشگران سختکوش که سالهای بلند از عمر خود را صرف کاوش و تحقیق در بارۀ تختجمشید کردند، یاد نکرد. بخصوص از شادروان استاد علی سامی که بیش از بیست سال در تختجمشید و به عشق آن به کاوش و پژوهش پرداخت و بسیاری از دانستههای امروز ما مدیون تلاش آن مرد بزرگ است.
در اینجا در پیشگاه روان نیاکان، غمینم که نتوانستهایم آنگونه که شایسته است، عظمت و بزرگی آنان و دستاوردهای آنان را بنمایانیم و نشان دهیم. همۀ تلاش ما برای دستیابی به این هدف عالیست که بتوانیم از معدود مدارک و شواهد باقیمانده، واقعیت آن روزگار را بازسازی کنیم؛ اما بیگمان آگاهیهای اندک و توهمهای ناشیانۀ ما در پیشگاه آنان بسی شگرف مینماید.
کلیات
تختجمشید کجاست
تختجمشید در استان فارس و در دامنۀ کوه رحمت و در شرق دشت مرودشت قرار گرفته است. دشت مرودشت سرزمین حاصلخیزی است که رودهای کُر و پلوار یا سیوند و همچنین چندین رود کوچک دیگر آنرا سیراب میکنند و سرانجام به دریاچه بختگان میریزند. این سرزمین به لحاظ همین موقعیت ممتاز جغرافیایی و آبوهوای معتدل و وجود آب فراوان و خاک مناسب از دیرباز محل توجه مردمان مختلف بوده است. بطوریکه در دشت مرودشت تپههای پیش از تاریخی بسیاری وجود دارد که یکی از مهمترین آنها به نام تلباکون در دو کیلومتری جنوب تختجمشید واقع است و کهنترین لایههای مسکونی آن به ۶۰۰۰ سال پیش میرسد. از این تپه سفالهای نگارین بسیار زیبایی بدست آمده است که تعدادی از آنها در موزۀ تختجمشید نگهداری میشود.
علاوه بر این در نقشرستم در شش کیلومتری شمال تختجمشید سنگنگارههایی از ۳۰۰۰ سال پیش یعنی از دوران عیلامی جدید شناخته شده است که بدست سنگتراشان دورۀ ساسانی مخدوش و محو شدهاند، اما همچنان قسمتهایی از آنها قابل تشخیص است و نشان میدهد که این سرزمین طرف توجه آنان نیز قرار گرفته است.
امروزه تختجمشید با شیراز ۵۰ کیلومتر و با مرودشت ۱۰ کیلومتر فاصله دارد. جاده آسفالته شیراز به اصفهان از ۲ کیلومتری آن میگذرد و راهی فرعی و آسفالته این جاده را به تختجمشید متصل میسازد.
همانطور که گفته شد، تختجمشید در استان فارس قرار دارد. جایی که از دیرباز سرزمین مادری هخامنشیان بوده است و کورش بزرگ، شهر پاسارگاد یعنی نخستین پایتخت شاهنشاهی هخامنشی را در این سرزمین بنیاد نهاد.
تختجمشید کی ساخته شد
عملیات ساخت تختجمشید در حدود سالهای ۵۲۰ پیش از میلاد و به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی آغاز شد و بخش اعظم آن پس از هفتاد سال در حدود ۴۵۰ پیش از میلاد در زمان پادشاهی اردشیر یکم ساخته شد و به پایان رسید. اما عملیات ساختمانی بخشهای دیگری از تختجمشید تا پایان پادشاهی هخامنشیان کماکان ادامه داشت. چنانکه ساختمان «دروازۀ نیمه تمام» گواهی میدهد، پس از ۹۰ سال همچنان کار ساختوساز و گسترش بناهای تختجمشید ادامه داشته است.
کاخ آپادانا نخستین بنایی بود که ساخت آن بلافاصله پس از صدور فرمان داریوش آغاز شد و با فاصله کمی پس از آن ساختمان کاخ تَچَر، دروازۀ همه ملتها و پلکان ورودی نیز آغاز شد. ادامه و تکمیل ساختمان بناهای اخیر تا پادشاهی خشیارشا به طول انجامید. در زمان این پادشاه همچنین احداث کاخ هدیش، کاخ «د»، کاخ سهدری و کاخ مهمانخانه آغاز و به انجام رسید. اما احداث کاخ صدستون که به احتمال قوی در زمان خشیارشا آغاز شده بود، در زمان پادشاهی اردشیر یکم ادامه پیدا کرد و به پایان رسید، در دورۀ اردشیر یکم همچنین کاخ «هـ» و کاخ «ج» ساخته شدند.
تختجمشید چه نام داشت
ما امروزه مجموعۀ این بناها را به نام «تختجمشید» میشناسیم، اما باید دانست که این نام یک غلط مصطلح است و استفادۀ فراوان از این نام آنرا به شکلی مشهور در آورده است که هر گونه نام دیگر باعث پیچیدگی بیشتر خواهد شد. در کتابهای جغرافیانویسان و سیاحان سدههای گذشته از آن با نامهای «قصر جمشید»، «چهل منار» و «چهل ستون» نیز یاد شده است و یادگار نبشتهای از روزگار ساسانیان آنرا «صد ستون» نامیده است. یونانیان و به تبع آن تمام کشورهای مغرب زمین آنرا پرسپولیس (Persepolis) مینامند. اطلاق نام تختجمشید توسط مردمی صورت پذیرفته است که در طول قرون و اعصار، تاریخ واقعی کارکرد این جایگاه را فراموش کرده بودند و از دیگر سو در گرامینامه شاهنامه میخواندند که جمشید فرمان ساخت کاخی بلند را صادر کرده بود، در نتیجه آنجا را به جمشیدشاه منسوب میداشتند. این شیوۀ نامگذاری در چند بنای دیگر همچون «تخت سلیمان»، «تخت رستم»، «تخت بلقیس» و «تخت گوهر» نیز تکرار شده است.
اما این جایگاه در زمان هخامنشیان به چه نام خوانده میشده است؟ سنگ نبشتۀ خشیارشا بر دروازه همۀ ملتها (XPa) نشان میدهد که تختجمشید را در آن زمان به نام «پارسَه» میخواندهاند.
تختجمشید چه بوده است
در اینجا به بحث دربارۀ یکی از پیچیدهترین و پرگفتگوترین مجهولات تختجمشید میپردازیم که دربارۀ آن صدها سال است نظریههای گوناگون ابراز میشود و هیچکدام نتوانسته راز راستین این پرسش بزرگ را بگشاید که تختجمشید برای چه کاربردی ساخته شده است؟ منظور از ساخت چنین بنایی چه بوده است؟ آیا آنجا دژ یا قلعه بوده است؟ کاخ مسکونی بوده است؟ پایتخت هخامنشیان بوده است؟ معبد و نیایشگاهی بوده است یا چیز دیگر؟
تختجمشید قلعه نیست
نظریهای که به موجب آن تختجمشید یک قلعه نظامی و یا استحکاماتی تدافعی و پدافندی معرفی میشود، بیشتر از دیگر نظریهها ناممکن مینماید چرا که تختجمشید به هیچوجه، چه از لحاظ وضعیت جغرافیایی، چه از لحاظ نقشه و وضعیت تدافعی، لازمههای یک بنای نظامی و استحکاماتی را دارا نیست. پلههای ورودی که با عرض هفت متر و از دو سو و بدون هیچ دری یا دیواری بسوی دشت گسترده گشوده میشوند، به هیچ روی برای در ورودی قلعهای نظامی شایستگی ندارند.
در ساختمان تختجمشید هیچگونه تدابیر حفاظتی یک قلعه اندیشیده نشده است. تختجمشید فاقد هر گونه برج و بارو یا دیوار پدافندی است و دیواری کوتاه که در جناح مشرف به کوه تا بالای ارتفاعات کوه رحمت ادامه دارد، حکم دیواری معمولی را داراست که برای جلوگیری از ریزش سنگ یا آب باران یا تردد حیوانات غیر اهلی و یا حداکثر ممانعت از دزدان متفرق مناسب به نظر میرسد و هرگز برای مقاومت در برابر لشکری مسلح کافی نیست. این دیوار همچنین فاقد بعضی امکانات تدافعی همچون جانپناه و سنگانداز است. بعلاوه باید این نکته را نیز در نظر داشت که ارتفاع ۱۴ متری ضلع غربی تختجمشید از سطح دشت، نه به دلایل حفاظتی، بلکه به لحاظ تراز کردن سطح سکو با دامنۀ کوه رحمت صورت گرفته است و اصولاً این بلندای سنگی در حکم دیوار نیست، چرا که بالاترین بلندای آن، پایینترین سطح کاخهای تختجمشید میباشد و مجموعۀ کاخها از سطح دشت و از دور دستها کاملاً قابل مشاهده است و هیچگونه دیوار حائلی آنها را در میان نگرفته است و در صورت حمله دشمن، براحتی میتوانست در معرض تیر و منجنیق و دیگر ابزارهای سنگانداز قرار گیرد. همین ارتفاع در جناح جنوبی به بیش از هفت متر بالغ نمیشود ( سکو). بدین ترتیب متوجه میشویم که بنای تختجمشید نه تنها قلعهای نظامی نبوده است، بلکه اصولاً چنان امنیتی در کشور حاکم بوده است که چنین بنای با شکوهی احتیاج به تدابیر خاص حفاظتی و امنیتی نداشته است و هخامنشیان توان خود را صرف ایجاد جامعهای کرده بودند که حتی جایگاهی همچون تختجمشید مورد تهاجم و سرقت قرار نگیرد، و اگر تختجمشید از این بابت در امنیت بسر میبرد، پس بیگمان بسی جایهای کوچکتر دیگر، شهرها، خانهها و کارگاهها در امنیتی مضاعف بسر میبردند؛ امنیتی که اسکندر نابودش ساخت.
تختجمشید پایتخت نیست
نظریهای دیگر حاکی از آن است که تختجمشید بعنوان پایتخت هخامنشیان یا لااقل یکی از دو پایتخت آنان مورد استفاده قرار میگرفته است. این نظریه نیز بعید به نظر میرسد، چراکه پایتخت هخامنشیان از زمان داریوش به بعد در شهر شوش بوده است و تختجمشید از نظر موقعیت جغرافیایی برای پایتختی یک شاهنشاهی جهانی که وسعت آن از رود نیل در مصر تا رود سند در هند ادامه داشت، مکان مناسبی به نظر نمیرسد. بلکه بالعکس، یافتههای باستانشناختی و تاریخی و نوشتههای فرستادگان یونانی در دربار هخامنشیان و همچنین اسفار عهد عتیق، نشان از مرکزیت شهر شوش به عنوان پایتخت هخامنشیان دارد. علاوه بر این در هیچیک از هزاران لوحهای که از تختجمشید بدست آمده است به موضوعهای سیاسی پرداخته نشده و فیالواقع حتی از تختجمشید در تاریخ و سفرنامههای یونانیان پیش از اسکندر نامی برده نشده است.
تختجمشید نیایشگاه نیست
گروهی دیگر را عقیده بر آن است که تختجمشید معبد یا نیایشگاه بوده است. این نظریه نیز قابل قبول به نظر نمیرسد، چراکه مجموعۀ نقشۀ تختجمشید به هیچیک از نیایشگاههای شناخته شده شباهت ندارد. در نگارههای تختجمشید هیچ نقشی که نشانگر انجام آیینی مذهبی باشد، وجود ندارد و اصولاً همچنان که در بخش دین در زمان هخامنشیان اشاره شده است، در آن زمان بر روی دین بخصوصی اجبار یا تبلیغ صورت نمیگرفته است و تساهل و آزادی مذهبی در دوره هخامنشی معروف و متداول بوده است. در این باره مورخان باستانی یونانی نیز اذعان داشتهاند که پارسیان معبد و پرستشگاه ندارند. این عقیده که تختجمشید را معبد پنداشتهاند، بیشتر ناشی از آن است که ما عادت کردهایم برای اینکه راز هر بنای ناشناختهای را هر چه زودتر بگشاییم، نام معبد و نیایشگاه و آتشکده و آتشدان بر آن بگذاریم و کار را خاتمهیافته بدانیم. کاربری بسیاری از بناها به همین دلیل همیشه ناشناخته ماندهاند.
تختجمشید سکونتگاه نیست
نظریهای دیگر، تختجمشید را محل مسکونی شاهان هخامنشی میداند. پیروان این نظریه بر این عقیده پای میفشارند که هر یک از کاخهای موجود در تختجمشید سکونتگاه یکی از پادشاهان هخامنشی بوده است. بر این اساس آنان بناهای تختجمشید را با عباراتی مانند: کاخ داریوش، کاخ خشیارشا، کاخ اردشیر و غیره نامگذاری کردهاند و حتی از بخشهایی به عنوان: حرم، اندرونی، حرمسرا و جز آن یاد کردهاند. این عقیده چنان گسترش یافته و دامنگیر شده است که در اغلب کتابها و نقشهها و عکسهای تختجمشید، ساختمانها را به این روش نامگذاری میکنند.
از آنجا که میدانیم پایتخت هخامنشیان در شهر شوش بوده است، پس بیگمان محل سکونت آنان نیز در همان شهر بوده است و میدانیم که بین شوش و تختجمشید- آن هم با راههای آن زمان- فاصلهای بس طولانی و کوهستانی و صعبالعبور بوده است و امکان نداشته است که محل اقامت پادشاه با پایتخت کشور تا این اندازه فاصله داشته باشد. از دیگر سو، اگر تختجمشید صرفاً سکونتگاه پادشاهان بوده است آیا بهتر نبود کاخهای شوش با این خصوصیات ساخته شوند؟ در رد این نظریه دلیل دیگری نیز در دست است و آن اینکه زمان ساخت هر یک از بناهای تختجمشید آنقدر طولانی و درازآهنگ بود که عملاً هیچیک از شاهان نتوانستند و نمیتوانستند پایان آن را نظارهگر باشند و از آن مستفیض شوند، بلکه تنها حداکثر میتوانستند از بناهایی که در زمان شاهان پیشین ساخته شده بود، بهرهبرداری کنند که آن هم با آن حجم عظیم عملیات ساختمانسازی و حضور مهندس و معمار و کارگر و پیشهوران گوناگون و افزارآلات و مصالح ساختمانی و سروصدا عملاً امکانپذیر نبود. دلیل دیگر آنکه هیچیک از سی هزار لوحه تختجمشید اشارهای به سکونت پادشاهان در این محل نمیکند.
تختجمشید جشنگاه نوروزی نیست
از دیگر نظریههایی که در باب کاربرد تختجمشید اظهار میشود، برگزاری مراسم جشن نوروزی یا جشن مهرگان در تختجمشید است. این نظریه از آنجا ناشی شد که هرتسفلد، باستانشناس آلمانی و حفار تختجمشید، در شیراز در منزل فیروز میرزا حاکم شیراز، شاهد برگزاری مراسم نوروز و هدیههای اشخاص مختلف به نزد او بود و گمان برد که نقوش کاخ آپادانا نیز در واقع مردمانی هستند که به مناسبت نوروز یا مهرگان هدایایی به پیشگاه شاه میبرند. این نظریه امروزه بیش از هر نظر دیگری تداول یافته است.
اینکه مراسم نوروزی در تختجمشید انجام میشده است، امر ناممکنی نیست و امکان دارد هرگونه مراسم دیگری نیز در تالارهای تختجمشید برگزار میشده است. همانطور که امروزه و یا در هر زمان دیگری از خانهها و تالارها و فضاهای بزرگ و سرپوشیده برای مقاصد گوناگون و مراسم مختلف بهرهبرداری میشود و میشده است. اما اینکه پیرو نظریه فوق تصور کنیم که تختجمشید فقط برای برگزاری جشن نوروزی ساخته شده است، بعید به نظر میآید. بسیار نامحتمل است که بنایی را با آن عظمت، با آن وسعت بینظیر۱۲۵۰۰۰ متر مربعی، با آنهمه سنگنگارهها و پیکرههای غولآسا، آنهمه مخارج سرسامآور، آنهمه هنرمندان و صنعتگران که از مصر تا هند بدانجا دعوت شده بودند، آنهمه ستونهای بیست متری و سرستونهای دهها تنی و مهمتر از همه با یکصد و نود سال عملیات ساختمانی، تنها برای برگزاری مراسم کوتاهمدت جشن نوروزی تهیه دیده شده باشند. از دیدگاه ما اشخاصی که در سنگنگارههای کاخ آپادانا حجاری شدهاند، حامل هدایایی برای شاه نیستند، چرا که در سنگنگارهها نقشی از شاه وجود ندارد که در حال دریافت آن هدایا باشد، و اصولاً چنانچه بخواهند هدیهای هم برای پادشاه ببرند، بیتردید میتوانستند اجناسی مناسبتر از شیر و شتر و گوسفند و قاطر و پشم و تبر انتخاب کنند. به همه دلایل فوق باید این را هم اضافه کرد که بعید به نظر میرسد که بار یافتگان بارعام پادشاه بطور مسلح و با دشنهای بر کمر در برابر او حضور یابند، آنطور که در نقوش گروه نمایندگان سکایی و بعضی دیگر دیده میشود (← هیئتهای نمایندگی ملل). به همه اینها نکتهای دیگر نیز میتوان اضافه کرد و آن اینکه در کاخ آپادانا هیچ جایگاهی وجود ندارد که بتوان از آن به عنوان شاهنشین یا جایگاه جلوس شاه استفاده کرد.
همه این دلایل در خوشبینانهترین حالت صورت پذیرفت. اینکه نقش هدایاآورندگان بصورت نمادین حجاری شده باشد و هدایای فوق را تحویل اصطبلها و طویلههای شاهی داده باشند. در غیر این صورت، یعنی اگر بخواهیم تصور کنیم حاملان هدایا همراه با اسب و گاو و شیر و شتر و یابو و گوسفند و ارابه قدم به کاخ آپادانا میگذاشتهاند، وضعیت قبول نظریه فوقالذکر را باز هم پیچیدهتر و غیرممکنتر ساختهایم. در این باره، بعضی پا را آنقدر فراتر گذاشتند که تصور میکردند پهنای زیاد و بلندای کم پلههای ورودی تختجمشید بخاطر راحتی عبور اسب و دیگر حیوانات است.
تختجمشید بنای نمادین ملی ایرانیان و انجمن همپرسگی ملی
به گمان و احتمال ما، تختجمشید بنای نمادین ملی ایرانیان و نشانه اقتدار و شکوه آنان و نماد تواناییهای علمی و فنی و هنری نیاکان ما بوده است. تختجمشید مظهر همبستگی ملی و سرزندگی و بالندگی روح ایرانیست. همانگونه که امروزه نیز چنین بناهایی در کشورهای مختلف وجود دارند که مظهر و سمبل ملی آن کشور محسوب میشوند.
اما با اینحال تختجمشید صرفاً بخاطر خاصیت ظاهری و تماشایی درست نشده بود و هنر ایرانی همیشه هنری کاربردی بوده است. ایرانیان را اراده بر آن بوده که اگر قرار است بنایی به عنوان نماد شکوه و عظمت ایرانی ساخته شود، چه بهتر که همچون اهرام مصر فقط حجمی بزرگ و بیمصرف نباشد، بلکه از آن به عنوان ساختمانی عامالمنفعه توسط یکی از نهادهای ملی کشور بهرهبرداری شود و بهترین نهاد ملی کشور برای چنین امری چیزی نبود جز «انجمن همپرسگی ملی» یا «انجمن بهان» یعنی همان که امروزه آنرا مجلس شورا و پارلمان یا در گستره وسیعتر سازمان ملل مینامند.
اینجا جایگاهی بود که فرستادگان ملتهای مختلف برای سگالش و اتخاذ تصمیم و وحدت رویه در باره مسائل و مصالح عمومی گرد میآمدند و نقوش ۲۳ هیئت نمایندگی ملل که بر جبهۀ شرقی کاخ آپادانا موجود است، نمادی از حضور آنان است. وضعیت ظاهری آنان ثابت میکند که آنان مردمانی معمولی از میان خردمندان هستند و نه الزاماً از اشراف و بزرگزادگان.
چنین انجمنی بیتردید علاوه بر مجمع عمومی که در تالار آپادانا تشکیل میشده است، از بخشهای متعدد پژوهشی و تحقیقاتی و آموزشی و اداری و خدماتی برخوردار بوده است. امیدوار است که بدنبال بررسیهای بیشتر، جایگاه هر یک از این نهادها و نیز کاربرد خاص هر یک از بناهای تختجمشید دانسته شود.
این حضور همگانی را خشیارشا در سنگنبشته خود تأکید و تأیید مینماید. آنجا که در نبشتهاش به سه زبان از دروازه ورودی تختجمشید بنام «دروازه ملتها» نام میبرد و نشان میدهد که مردمان اقوام گوناگون به تختجمشید وارد میشدهاند. یعنی از همان جایی که پلکانی با آن طرح گیرا و ویژهاش بر روی دشت بیکران آغوش گشوده است؛ و اینان همانطور که گفتیم، نه درباریان و سلاطین، که مردمان معمولی بودهاند.
واژۀ تَچَر که در سنگنبشتۀ داریوش برای نامیدن یکی از کاخهای تختجمشید از آن یاد شده است، بنا به تحقیقات جدیدی که توسط یکی از پژوهشگران صورت پذیرفته است، به معنای «جایگاه گزیدن راه» یا به عبارتی «تالار شورا» میباشد.
در اینجا مایلم به این نکته تأکید کنم که ما از وجود چنین انجمن و مجلسی، حتی در ایران زمان پارتیان آگاهی کتبی داریم. در کتاب پهلوی «اندرز پوریوتکیشان» و در بند ۴۴ آمده است: «برای همپُرسگی به انجمن بهان فراز شوید» و نیز همچنین در «مادیگان سیروزه» آمده است: «در بهمن روز خوب است به درگاه شاهی رفتن، به درگاه دانایان رفتن، عشق و دانش ورزیدن و به انجمن همپرسگی رفتن». نیاکان ما از انتخاب انجمن همپرسگی ملی برای تکیه زدن بر باشکوهترین بنای ملی خود، هدف خاصی را دنبال میکردند و آن چنین بود که همه ملتها آنجا را خانه خود بدانند و دوستش بدارند و گرامیاش دانند. اگر آنجا بنایی بود که کاربردی محلی داشت، هرگز نمیتوانست توجه همه ملل را به خود جلب کند. یک بنای شاهی، یک دژ نظامی، یک انبار جواهرات، یک نیایشگاه بزرگ، یک جایگاه جشن نوروزی، یک سکونتگاه درباری و یا یک حرمسرا؛ هیچکدام نمیتوانست احترام و بزرگداشت همۀ ملتها و همۀ اقوام و همۀ ادیان را به خود جلب کند.
بخش دوم
بررسی بناها
روش ساخت
برای ساخت تختجمشید تمام اقوام شاهنشاهی ایرانی بسیج شده بودند. از منابع و معادنی در سراسر قلمرو ایران استفاده میشد، مرغوبترین مواد و مصالح از دورترین جایها به اینجا حمل میشده است. بهترین استادان و دانشمندان از همه جا دعوت شده بودند. داریوش خود در کتیبهای که از پی بنای کاخ آپادانا در شوش بدست آمده است، اظهار می دارد که: «… کندن و پر کردن و خشتهای قالبی، کار مردمی از بابل بود. تیرهای سدر از کوهستانی به نام لبنان آورده شد. مردم آشور آنها را تا بابل آوردند و مردمی از اهالی کاریه و ایونیه آنرا از بابل به شوش آوردند. الوار درخت یاکا از قندهار و کرمان آورده شد. زر از سارد و بلخ آمد. لاجورد گرانبها و عقیق شنگرف از سرزمین سغد و سنگ گرانبهای فیروزه از خراسان فراهم شد. نقره و آبنوس از مصر آمد. زیورهای دیوارها از ایونیه است. عاج از حبشه، هند و آراخوزیه آورده شد. سنگ ستونها از ناحیهای بنام آبیراد در عیلام بود. سنگبُران و پیکرتراشان ساردی و ایونی بودند. آنان که آجر پخته ساختند، بابلی بودند. درودگران ساردی و مصری بودند. آنان که زرگری کردند، مادی و مصری بودند. آنان که دیوارها را آراستند، مادی و مصری بودند…». سازماندهی و ادارۀ این لشکر بزرگ صنعتگران و هنرمندان که از همه جا گرد آمده بودند، کاری بزرگ و نیاز به ادارهای عریض و طویل داشت. در تختجمشید هزاران نفر کار میکردند، لوحههای بدست آمده حاکی از آنست که تنها در یک دعوت بیش از دو هزار صنعتکار درخواست شده بودند.
در تختجمشید گروههای بیشماری از دانشمندان، ریاضیدانان، فیزیکدانان، هنرمندان، مهندسان، محاسبان، معماران، حجاران، بنایان، نجاران، نقاشان، بافندگان، دوزندگان، کاتبان، معدنکاوان، گوهرتراشان، سنگبُران، آزمایشگران چوب و سنگ، متخصصان حمل و نقل و بالا کشیدن سنگها، لشکری از کارگران ساده، کارمندان اداری، حسابداران، بایگانها، نگهبانان، آشپزان، نظافتگران، گردونهرانان، تیمارداران، پزشکان، پرستاران، بازرسان، نامهبران و بسیار شغلهای گوناگون دیگر کار میکردند و به گفتۀ داریوش: «در آنجا کاری بزرگ انجام شد.» در کنار هر کدام از این گروهها که برشمرده شد، آموزشگاهی نیز برقرار بوده است؛ چراکه آموختن هر کدام از این پیشهها احتیاج به سالها آموزش و شاگردی داشته است و مدارج استاد و شاگردی مرتباً و در طی نسلها ادامه داشته است. باید توجه داشته باشیم که بر پای داشتن ستونی سنگی به بلندای ۲۰ متر و در چند تکه، و بالا کشیدن آنها و تراز کردن آنها و نصب و پایدارسازی آنها و آنگاه بالا کشیدن و نصب سرستونی با ۱۵ تن سنگینی بر بالای این ستون ۲۰ متری آن هم با امکانات دو هزار پانصد سال پیش تا چه اندازه احتیاج به تخصص و فناوری و محاسبۀ دقیق و نیرویی کاردان و تحصیلکرده دارد. و ما امروزه از پس این همه سال همچنان تعدادی از این ستونها را پایدار و پابرجا میبینیم. مسلماً محل سکونت این تعداد بیشمار از کارکنان تختجمشید باعث ایجاد شهری در دشت مرودشت شده بود.
مایلم بخصوص به این نکته تأکید کنم که ما از عظمت و بزرگی کارهای پیشینیان خود بیاطلاعیم. بسیاری از کارهای آنان را با تمام فناوری امروزی هرگز نمیتوانیم تکرار یا تقلید کنیم و حتی از روشهای اجرایی بسیاری از حرفههای آنان بیاطلاع هستیم. در ادامۀ کتاب به بعضی از این نکات اشاره خواهد شد.
پلکان ورودی
مسافری که به تختجمشید میرسد، در برابر خود در دو سوی چپ و راست، پلکان وسیع و با شکوهی را میبیند که از هر دو طرف بالا میروند و از هم دور میشوند. هر کدام از این دو پلکان پس از ۶۳ پله به پاگرد بزرگی میرسند که پس از چرخش، به سوی همدیگر نزدیک میشوند و پس از ۴۸ پله دیگر به سطح وسیع۱۲۵۰۰۰ متر مربعی سکوی تختجمشید میرسد. مجموع پلهها در هر سو دقیقاً ۱۱۱ پله است.
راه ورودی و پلکان تختجمشید به گونهای است که انگاری به روی شما آغوش گشوده است، انگار دستان پر مهری هستند که به گرمی باز شدهاند و شما را به خود فرا میخوانند. در اینجا هیچ در و یا دیواری دیده نمیشود. هیچ مانع باز دارنده، هیچ اتاق نگهبانی و حفاظت و حراست، هیچ برج و بارو و هیچ مستنطق. در اینجا همه طرح و نقشه و طرز بنای پلکان ورودی، دعوت عمومی و اعتماد و امنیت و آرامش و حتی برابری است. چراکه راه ورودی برای کسان مختلف تفاوت نمیکند. آنان که بدون هیچ دلیل قاطع پلکان سمت راست را ویژه عبور پارسیان و سمت چپ را ویژۀ مادها میدانند، به این آرمان بلند سازندگان بنا آسیب میرسانند.
شما از پلههایی ۷ متری که ۴۰ سانتیمتر رویه و ۱۰ سانتیمتر بلندی دارند، بالا میروید. پهنای هفت متری پلکان و ارتفاع کم آن باعث میشود تا بدون خستگی و با آرامش و طمأنینه، در حالیکه چند تن از خویشان را در کنار دارید، گفتگوکنان از آن بالا روید و به سطح سکوی تختجمشید برسید.
پیش از اینکه این راه ساخته شود، راه ورودی تختجمشید در جناح جنوبی سکو و در کنار سنگنبشتههای داریوش بوده است؛ اما به زودی تغییری در نقشه تختجمشید پدید آوردند و در نتیجه راه ورودی مذکور را بسته و این راه جدید را گشودند که از شاهکارهای معماری در جهان محسوب میشود.
پلکان تختجمشید از سنگهای بزرگ و گاه از دامنۀ اصلی کوه رحمت بطور یکپارچه تراشیده شده است. بر کنارۀ پلکانها، کنگرههای زیبایی ساخته بودند که هرگز جنبۀ دفاعی نداشتهاند و صرفاً به ملاحظات آرایشی ایجاد شده بودند. بعضی از این کنگرهها و بخصوص آنهایی که بر پلکان کاخ آپادانا قرار دارند، سالم باقی ماندهاند. از این کنگرهها که قریب شصت سانتیمتر بلندی دارند در بسیاری از بناهای تختجمشید استفاده شده است.
امروزه بر خلاف اراده و آرمان عالی سازندگان تختجمشید، چندین نوع اتاقک نازیبا و موانع ناپسند و مزاحم، در برابر این راه ورودی باشکوه ایجاد کردهاند و به اندیشه بلند معماران این بنای رفیع صدمه زده اند.
سکو یا صفه
سکویی که مجموعۀ ساختمانهای تختجمشید بر روی آن ساخته شده است، چهار ضلعی مضرسی است که میانگین عرض آن ۳۰۰ متر و میانگین طول آن ۴۲۰ متر است که مجموعاً بالغ بر ۱۲۵۰۰۰ مترمربع یا بیش از ۱۲ هکتار مساحت دارد. این سکو از یک سو پشت به کوه رحمت دارد و از سه سوی دیگر دشت فراخ مرودشت را نظارهگر است. چه اندیشۀ زیبایی! تکیه بر کوه سرسخت و روان به دشت بیکران.
برای احداث این سکو سنگهای بخشهای وسیعی از دامنۀ کوه را کندهاند و با آن آوار، بخشهای فروتر سطح دشت را بالا آوردهاند تا سطحی صاف و تراز برای احداث کاخهای رفیع فراهم شود. سطح خارجی این سکـو از قطعه سنگهایی تـراشخورده و با لبههایی بسیار صاف تشکیل شده است کـه بـدون هیچگونه ملاتی بر روی هم و در کنار هم به دقت چیده شدهاند و تاکنون نیز به استحکام باقی ماندهاند. سطوح زیرین سکو را نیز از سنگ و شنهای محکم و درشت پر کرده و کوبیده اند تا در زیر بار سنگینی که بر روی آن ساخته میشود، نشست نکند و فرو نریزد. احتمالاً برای سفت کردن سکو که تمام آن حکم پی ساختمان تختجمشید را نیز داراست، از روشهای خاصی بهره برداری شده است که امروزه بر ما پوشیده است. در عمق کمی از سطح سکو در چند جا، راهآبهای متعددی برای هدایت آب باران به بیرون از محوطۀ تختجمشید احداث شده است. راه ورود و صعود به سطح سکو یا در اصلی تختجمشید همانطور که گفته شد، دو ردیف پلکان سنگی قرینه در شمال جبهۀ غربی تختجمشید است.
سطح سکو در همه جای آن برابر نیست، بطوریکه در بعضی بخشها ۵/۵ متر از سطح دشت ارتفاع دارد و در جایی دیگر این ارتفاع به ۱۸ متر بالغ میشود. بدین ترتیب سطح سکو در حدود ۱۳ متر بین بخشهای گوناگون تفاوت سطح دارد. بلندی سطح سکو از سطح دشت در بخش قابل رؤیت جبهۀ غربی بیش از ۱۴ متر و در جبهۀ جنوبی قریب ۷ متر میباشد.
جناح اصلی سکو و به تبع آن تمام ساختمان روی آن به سوی جنوب غربی متمایل هستند. این شیوۀ تعیین سمت ساختمان که در اکثر قریب به اتفاق بناهای باستانی مشاهده میشود و یا به قول امروزیها رو به قبله بودن بناها توجیهی منطقی دارد و آن اینکه بر ساعات تابش نور آفتاب به داخل ساختمان افزوده میشود و هم اینکه هر چهار ضلع ساختمان و هر کدام در ساعتی از روز در معرض پرتو آفتاب قرار میگیرد و هیچ نقطهای بینصیب از آن نمیماند. این پدیده همچنین نور مهتاب را نیز شامل میشود.
با اینکه اضلاع تختجمشید دقیقاً رو به چهار جهت اصلی نیست، اما عموم نویسندگان برای راحتی کار اضلاعی را که رو به جنوب غربی و شمال شرقی دارد به ترتیب اضلاع غربی و شرقی نام میبرند و از تمایل آنها صرفنظر میکنند.
بناهایی که بر روی سکوی تختجمشید واقع شدهاند، علیرغم نزدیکی آنها به یکدیگر به شکلی کاملاً مشخص از هم تفکیک شدهاند. بطوری که در نقشه ملاحظه میشود، در سوی غربی تختجمشید، کاخهای آپادانا، تَچَر، هَدیش، و سهدری، خود مجموعهای را تشکیل میدهند که از ورودیهای متعدد به یکدیگر راه دارند. در سوی شرقی، دروازۀ نیمه تمام با کاخ صدستون و اتاقهای مجاور آن یک بخش کاملاً مجزا را تشکیل دادهاند که جز از دروازۀ نیمه تمام راهی دیگر برای ورود به آنجا وجود نداشته است. در سوی جنوبی نیز مجموعه اتاقها که تا میانۀ تختجمشید و کاخ مهمانخانه ادامه پیدا میکند با دیوارهای طولانی محصور شده است. در سوی جنوب شرقی نیز بنای کاخ خزانه یا اداری با دیوارهای وسیع و خیابانهای جانبی به شکلی کاملاً مشخص از دیگر بخشهای تختجمشید تفکیک شده است.
دروازۀ همۀ ملتها
نخستین بنایی که بلافاصله پس از ورود به تختجمشید به چشم میخورد، «دروازه همة ملتها» نام دارد. این بنا را به نامهای دروازۀ ملتها، دروازۀ ملل، دروازۀ کشورها، دروازۀ خشیارشا و کاخ دروازه نیز میشناسند. به دلیل اینکه ساختمان این دروازه در زمان خشیارشا به پایان رسیده است و سنگنبشتههایی از این پادشاه بر دیوار دروازه وجود دارد، اینجا را بنام خشیارشا نامبر کردهاند و از سوی دیگر در سنگنبشته خشیارشا از این بنا بعنوان دروازۀ همۀ ملتها نام برده شده است.
دروازۀ همۀ ملتها، کاخی چهار گوش است که طول هر ضلع آن نزدیک به ۲۵ متر است و در مجموع بالغ بر ۶۰۰ متر مربع مساحت دارد. این کاخ، چهار ستون ۱۷ متری داشته است که دو تای آن تا به امروز باقی مانده و یکی دیگر مرمت و پا برجا شده است. بر دو سوی درگاه ورودی این کاخ که قریب ۱۲ متر بلندی دارد، نقش موجودی با هیبت و با عظمت تراشیده شده است که مستقیماً اشخاص وارد شده به تختجمشید را مینگرد. بدن این جاندار در جناح غربی مانند گاو و در جناح شرقی تلفیقی است از سر انسان و بدن گاو و بالهای عقاب (← جانوران خیالی و واقعی). اما متأسفانه صورت آن دوتایی که رو به سوی پلکان ورودی تختجمشید دارند، آسیب دیده و متلاشی شدهاند.
در ضلع داخلی درگاههای دروازۀ همه ملتها سنگنبشتهای از خشیارشا وجود دارد که به سه خط و زبان فارسی باستان و عیلامی و بابلی کنده شدهاند که مجموعۀ این متن و ترجمهها در بالای هر یک از درگاهها تکرار شدهاند (← نبشتههای میخی).
کاخ دروازۀ همه ملتها در واقع سالن ورودی یا اتاق انتظار یا به عبارتی هشتی تختجمشید بوده است. کسانی که به تختجمشید میآمدند، پیش از هر چیز به اینجا وارد میشدند و آنگاه از یکی از دو در جنوبی یا شرقی آن خارج میشدند. احتمالاً در داخل این کاخ رفتوآمد اشخاص ثبت میشده است و نمایندگان و اشخاصی که از کشورهای گوناگون میآمدند، در اینجا تشریفات لازم برای ورود را به عمل میآورده اند.
در پایین درگاه غربی دروازۀ همه ملتها نام اشخاصی کندهگری شده است که در آنجا یادگاری نوشتهاند. نام و تاریخ بازدید بعضی از سیاحان اروپایی و نیز بعضی ایرانیان مانند میرزادۀ عشقی در اینجا دیده میشود.
دروازه نیمهتمام
در تختجمشید دروازۀ دیگری نیز وجود دارد که در فاصله ۱۲۰ متری شرق دروازۀ همه ملتها قرار گرفته و در واقع حکم دروازهای داخلی را دارد و هیچ سوی آن به بیرون از تختجمشید راه ندارد. وضعیت قرار گرفتن این بنا نشان میدهد که دروازهای اختصاصی برای کاخ صدستون و اتاقهای مجاور آن بوده است.
عملیات ساختمانی این دروازه هیچگاه به پایان نرسید و هنوز متولد نشده، بر اثر لهیب آتش اسکندر ناکام شد.
ساختمان دروازه نیمهتمام برای بررسی روند ساخت بناهای تختجمشید ارزش فراوانی دارد. با دقت در دروازه نیمهتمام در مییابیم که بخشی از کار تراش سرستونها و پیکرهها پیش از نصب انجام میشده است و بخشی دیگر پس از نصب. به این ترتیب که ابتدا طرح کلی و اضلاع و زوایای اصلی موضوع نهایی را میتراشیدند و آنگاه آنرا بر درگاه یا بر بالای ستون قرار میدادند و محکم میساختند و پس از آن کار تراش جزئیات و ریزهکاریها و تزئینات آنرا ادامه میدادند.
دروازه نیمه تمام قریب ۵۰ متر طول و ۴۰ متر عرض و مجموعاً بالغ بر ۲۰۰۰ متر مربع مساحت داشته است. این دروازه همچون دروازه همه ملتها از چهار ستون متشکل بوده است که در طرفین تالار مرکزی آن، دو اتاق طویل به طول ۲۸ و عرض ۴ متر واقع بوده است.
کاخ آپادانا
کاخ آپادانا اصلیترین و رفیعترین بنای تختجمشید است. این نخستین جایی بود که بلافاصله پس از فرمان داریوش بزرگ و پس از بر آوردن سکو، ساخت آن آغاز شد و در سالهای آغازین پادشاهی خشیارشا یعنی پس از قریب سی سال ساختمان آن به پایان رسید.
آپادانا محل اصلی برگزاری گردهماییها و تالار مجمع عمومی هیئتهای نمایندگی ملل بوده است. این کاخ از یک تالار مرکزی و سه ایوان تشکیل شده است. هر یک از ایوان ها ۱۲ ستون و تالار مرکزی به تنهایی ۳۶ ستون ۲۰ متری دارند که مجموعاً ۷۲ ستون سنگی با شکوه، سقفی را بر سر دارند که از دوردست ها و از دشت مرودشت بدون هیچگونه حائلی دیده میشوند (← ستون).
هر یک از اضلاع کاخ چهارگوشة آپادانا قریب ۱۱۰ متر است که مساحت آن به بیش از ۱۲۰۰۰ مترمربع بالغ میشود. ارتفاع این بنا از سطح دشت قریب ۳۸ متر بوده است و ورود به آن از طریق پلکانهای جناحهای شمالی و شرقی صورت میپذیرفته است. در هر جناح، دو پلکان دو سویه، جمعاً ۸ ردیف پلکان موجود است که بر روی سطح خارجی آنها یکی از عالیترین و شگفتانگیزترین سنگنگارههای جهان نقش بسته است. این نقوش در فصل سنگنگارهها بررسی خواهد شد. همانطور که گفته شد، ورود به تالار آپادانا از ایوانهای شمالی و شرقی انجام میشده است و ایوان غربی جایگاهی دلپذیر برای تماشای دشت به نظر میرسیده است.
میان تالار با ایوانهای ورودی، درهای دو لنگه و چوبی بوده است که امروزه محل پاشنۀ آنها به طرز زیبایی در محل دیده میشود. بیتردید در جایی که سنگها را چنین ریزنقش میتراشیدهاند، باید اندیشید که با چوب نرم چه کارها که نمیکردند و چه نقشها که بر آن نمیزدند.
تالار اصلی کاخ آپادانا مربعی است که طول هر ضلع آن به بیش از ۶۰ متر بالغ میشود. در این محوطۀ ۳۶۰۰ متر مربعی تعداد ۳۶ ستون ۲۰ متری برافراشته بودند که از بالای هر کدام از آنها، سرستونی با هیبت و پر ابهت اشخاص حاضر در تالار را مینگریستند. در این تالار هیچ قسمتی وجود ندارد که نشاندهندۀ جایگاهی خاص برای پادشاه یا شخص برتر باشد. نقشه این تالار به نوعی طراحی شده است تا هیچ نقطه والاتر و فروتری در آن مفهوم نداشته باشد و هیچ بخشی نباشد که باشندگان آن خود را برتر از دیگران بدانند. شواهد بدست آمده حاکی از آن است که تمام دیوارها و کف تالار آپادانا از گچی به رنگ سبز ملایم پوشیده بوده است و فرشهایی عالی و پردههایی نفیس آنرا میپوشانده است.
در ضلع جنوبی و نیز در هر یک از چهار گوشۀ کاخ آپادانا اتاقهای بسیاری وجود داشته است که بیگمان محل کار کارمندان و پرسنل داخلی کاخ و همچنین اتاقهایی برای بایگانی، انبار، دبیرخانه، کتابخانه، پذیرایی و بخشهای دیگر مورد لزوم بوده است. این اتاقها در چهار گوشۀ کاخ آپادانا بیش از یک طبقه داشتهاند و بقایای پلکان داخلی آنها نشان از وجود طبقات دیگر دارد. در جلوی در ورودی این بخشها، چنانکه در نقشه ملاحظه میشود، یک جفت پیکرۀ سگ از سنگ سیاه وجود داشته است که دو تای از آنها تا کنون بدست آمده است (← پیکره).
در کاخ آپادانا نبشتههای متعددی بدست آمده است که مهمترین آنها لوحههایی از زر و سیم است که از پی بنای آپادانا کشف شدهاند. به دستور داریوش در چهار گوشۀ تالار آپادانا و در زیر دیواری که بیش از پنج متر ضخامت داشته است، صندوقی سنگی کار گذاردهاند و در هر یک از صندوقها چند سکه طلا، یک لوحه زرین و یک لوحه سیمین هر کدام حاوی متنی به زبان فارسی باستان و با ترجمه عیلامی و بابلی قرار دادهاند. تفصیل این نوشتهها در بخش نبشتههای میخی آمده است.
کاخ صدستون
کاخ صدستون که به نام کاخ تختگاه نیز معروف است، دومین بنای بزرگ تختجمشید پس از کاخ آپادانا میباشد. ساخت آن در زمان پادشاهی خشیارشا آغاز شد و در زمان اردشیر یکم به پایان رسید. این نکته بر اساس آجرنبشتهای که در گوشهای از کاخ بدست آمده است، تأیید میشود.
تالار کاخ صدستون مربعی است که طول هر ضلع داخلی آن نزدیک به ۷۰ متر است و در مجموع مساحتی نزدیک به ۴۷۰۰ متر را در بر میگیرد. در این وسعت، تعداد یکصد ستون سنگی ۱۴ متری در ده ردیف ده تایی قـد برافراشته بودند و پیکرههـای زیـبایی از گـاو سنگی بر بالای هر یک از آنها نهاده شده بود.
دور تا دور تالار صدستون را دالانی باریک و طولانی فرا گرفته است که بجز به درون تالار به جای دیگری راه ندارد. مابین تالار اصلی و این دالان ها، در هر سو، دو درگاه سنگی با نگارههایی جالب توجه وجود دارد که مجموعاً ۱۶ تابلوی سنگی را شامل میشود (← سنگنگارهها).
بر خلاف کاخ آپادانا، کاخ صدستون تنها از یک ایوان بهرهمند است که در ضلع شمالی و رو در روی دروازه نیمه تمام واقع شده است. این ایوان دو ردیف هشت ستونی دارد که با احتساب ستونهای تالار جمعاً شاهد ۱۱۶ ستون در کاخ صدستون هستیم. امروزه بجز یک ستون در ایوان، متأسفانه هیچیک از دیگر ستونهای این کاخ بر پای نیستند و پارههای فرو افتادۀ ستونها و سرستونها در سطح تالار پراکندهاند.
مجموعۀ کاخ صدستون و دروازۀ نیمهتمام با دیوارهای قطوری از دیگر بخشهای تختجمشید منفک شده است و ورود به کاخ تنها از طریق دروازۀ نیمهتمام و به تبع آن از دروازۀ همه ملتها صورت میپذیرفته است.
در جوار کاخ صدستون و در سوی شرقی آن (همانند کاخ آپادانا) اتاقهای بسیاری وجود دارد که بیتردید برای استفاده کارکنان داخلی این کاخ و دبیران و کارمندان و دفترداران و بایگانها و نیز همچنین اقامتگاه مهمانان بوده است. تفاوت این اتاقها با اتاقهای کاخ آپادانا اینست که اینها بطور مستقیم دری رو به تالار ندارند، بلکه با واسطۀ عبور از ایوان، رفتوآمد امکانپذیر میشده است.
کاخ تَچَر
تچر نامی است که داریوش بزرگ در سنگنبشتهای در درگاه جنوبی کاخ آنرا به این نام خوانده است و اکنون آنرا کاخ داریوش نیز مینامند. کاخ تچر در سمت غربی ضلع جنوبی کاخ آپادانا قرار گرفته است و همچون آپادانا مشرف به دشت مرودشت است. این کاخ مربع مستطیلی است با ۱۲ ستون و با عرض و طول تقریبی ۳۰ متر و ۴۰ متر که مجموعاً وسعتی ۱۲۰۰ مترمربعی را در بر میگیرد. در ساخت این کاخ بیش از هر بنای دیگر از سنگ استفاده شده است، بطوری که تمام درگاهها و تاقچهها از تختهسنگهایی یکپارچه تراشیده شدهاند. ورود به کـاخ از طریق پلکانهایی کـه در سمت غـرب و جنوب بنا قرار دارد، صورت میپذیرد. این راهها به تالاری مرکزی و مربع شکل ختم میشوند که قریب ۲۵۰ متر مساحت دارد و از سه سو به چهار اتاق و این چهار اتاق به نُه اتاق دیگر ختم میشود. هیچیک از این اتاقها جز به تالار مرکزی راه دیگری به بیرون ندارند. ضلع جنوبی این تالار به ایوانی گشوده میشود که از هشت ستون سنگی تشکیل شده است و در دیوارههای داخلی این ایوان سنگنبشتهای از خشیارشا وجود دارد که نشان میدهد این ایوان و پلکانهای روبروی آن در زمان این شاه ساخته شدهاند (← نبشتههای میخی). پلکانها و سنگنگارههای جناح غربی کاخ تچر در زمان پادشاهی اردشیر سوم ساخته شدهاند و از آخرین ساختههای تختجمشید میباشد.
در کاخ تچر نیز همانند دیگر کاخهای ذکر شده، سنگنگارههای جالبی وجود دارد که در بخش سنگنگارهها از آنها یاد خواهد شد.
دیوارهای تالار تچر و ایوان آن از ۱۸ تاقچه سنگی یکپارچه تشکیل شدهاند که همه آنها حاوی کتیبهای تکراری هستند که به سه زبان نوشته شدهاند (← نبشتههای میخی).
کاخ هدیش
هَدیش نامی است که خشیارشا در سنگنبشتهاش بر این کاخ آنرا به این نام خوانده است. خشیارشا نه تنها این کاخ بلکه کاخ تچر را نیز بنام هدیش نامیده است. امروزه این بنا را بنام کاخ خشیارشا نیز میشناسند. این ساختمان در سمت جنوب شرقی تچر واقع است و از بناهایی است که ساخت آن در زمان پادشاهی خشیارشا آغاز و در زمان همین پادشاه به پایان رسیده است. کاخ هدیش مستطیلی است با عرض و طول تقریبی ۴۰ متر و ۵۵ متر که تمام سطح زیر بنای آن قریب ۲۲۰۰ مترمربع میباشد. تالار مرکزی این کاخ با وسعت نزدیک به ۷۰۰ متر مربع از ۳۶ ستون تشکیل شده است. مجموع ستونهای کاخ هدیش و ستونهای اتاقها و ایوان و دروازه جمعاً به ۶۰ عدد میرسید که امروزه حتی یکی از آنها برپا نیست. تالار هدیش از جانب شرقی و غربی به ۱۳ اتاق تودرتو راه دارد که هیچیک از این اتاقها جز به درون تالار راه به جایی دیگر ندارند. تعداد این اتاقها با اتاقهای کاخ تچر برابر است. تالار هدیش از سمت شمال با دو درگاه به تنها ایوان کاخ گشوده میشود که به محوطه روبازی راه پیدا میکند. ورود به کاخ از پلکانی که در دو سوی همین محوطه قرار دارد، انجام میشود. در سوی شرقی، علاوه بر پلکان، بقایای دروازهای همچون دروازه همه ملتها و دروازه نیمهتمام شناخته شده که امروزه چیزی از آن باقی نمانده است.
کاخ هدیش علاوه بر پلکانهای شرقی و غربی از سمت جنوب نیز دو راه پله دیگر داشته است که امروزه تنها یکی از آنها که در سمت غربی قرار دارد، باقی مانده است. این راه پلهها کاخ را به ساختمان مهمانخانه که سطح آن ۹ متر پایینتر از سطح کاخ است، میرساند. در ضلع جنوبی کاخ هدیش همچنین یک در و شش پنجره وجود دارد که از میان آنها دشت مرودشت تا دوردست قابل تماشاست. در این کاخ نیز همچون دیگر کاخها، کندهکاریهای متعددی وجود دارد که در فصول مربوطه بررسی خواهند شد.
کاخ سهدری
کاخ سهدری را کاخ شورا و کاخ مرکزی نیز میگویند. این کاخ در مرکز تختجمشید ساخته شده است و علیرغم کوچک بودنش سنگنگارههای زیبا و بـاشکوهی را داراست. این کاخ در جنوب شرقی آپادانا با راهها و راهپلههای متعدد با بسیاری از کاخها مرتبط است: از شمال غربی با آپادانا، از غرب با کاخ «ج»، از جنوب غربی با کاخ هدیش، از جنوب شرقی با کاخ مهمانخانه و از شمال با کاخ صدستون.
تالار مرکزی کاخ سهدری قریب ۲۵۰ متر مربع وسعت دارد. یعنی مربعی متشکل از چهار ضلع ۱۶ متری که سقف آنرا چهار ستون نگاه میداشته است. در سمت شرق و غرب کاخ سهدری، اتاقها و دالانهای متعدد و تودرتویی وجود دارند که پرسش برانگیز و ناشناختهاند.
از دیگر دیدنیهای کاخ سهدری تختهسنگی است به طول و عرض قریب ۷۰ سانتیمتر که درست در وسط تالار قرار گرفته است. در میانه این تختهسنگ حلقه کوچکی تراشیده شده است که قطری نزدیک به ۷ سانتیمتر دارد. بعضی پژوهشگران این سنگ و به تبع آن کاخ سهدری را ابزار زمانسنجی و محل تابش نور خورشید در نوروز دانستهاند. اما این فرض درست نیست و به نظر میرسد این تختهسنگ یک بنچمارک Benchmark یا ترازسنگ به عنوان نقطه صفر و شاخص ترازگیری تختجمشید باشد..
در کاخ سهدری هیچگونه کتیبهای وجود ندارد و نگارههای جالب آن در بخش سنگنگارهها بررسی خواهد شد. عملیات ساختمانی این کاخ در زمان خشیارشا آغاز و به پایان رسیده است. اما پلکان شمالی و سنگنگارههای آن در زمان اردشیر یکم ساخته شدهاند.
کاخهای «هـ»، «ج»، «د»
از کاخهایی که به موجب نامگذاری اشمیت، حفار پیشین تختجمشید نامهای: «هـ»، «ج»، «د»(H, G, D) بر خود دارند، اثر چندانی باقی نمانده و یا حفاری نشده است.
کاخ «هـ» در غرب هدیش، کاخ «د» در شرق هدیش و کاخ «ج» در شمال هدیش واقع بودهاند. از کاخ «هـ» باقیمانده و طرح بعضی از دیوارها و ستونها بجای مانده است و تنها اثر قابل توجه آن سنگنگاره و نبشتههای جناح شمالی آن میباشد که محل واقعی آن مورد تردید است و بعضی پژوهندگان اعتقاد دارند که این نقوش در واقع در ضلع جنوبی کاخ «ج» واقع بودهاند و در جای فعلی آنها پلکان و نگارههای زیبای دیگری وجود داشته است. در سمت جنوب غربی کاخ «هـ» که به دشت مرودشت مشرف است، کنگرههای خاصی هست که در جای دیگری از تختجمشید دیده نمیشود.
از کاخ «ج» امروزه جز تل کوتاهی وجود ندارد و محلی که به نام کاخ «د» معروف شده است، به حدی تهی از هرگونه آثاری است که بعید به نظر میرسد در آن محل بنایی بیش از چند اتاق موجود بوده باشد.
کاخ و ساختمانهای مهمانخانه
در اینجا راجع به کاخی سخن میداریم که تاکنون به نامهای کاخ ملکه، کاخ اندرونی، حرم و حرمسرا نامیده شده است. ما پیش از این به این موضوع پرداختیم که تختجمشید یک پایتخت و یا یک سکونتگاه نبوده و در نتیجه نیازی به چنین بناهایی نبوده است. این پندار از آنجا ناشی شده که مجموعهای که بنام حرمسرا نامیده میشود از اتاقهای کوچک و فراوان و راههای ارتباطی محدود و تحت کنترل متشکل بوده است.
از دیدگاه ما به احتمال زیاد اینجا کاخ و ساختمانهای مهمانخانۀ هیئتهای نمایندگی ملل بوده است؛ چرا که در اینجا ۲۳ واحد مسکونی یعنی دقیقاً به تعداد ۲۳ هیئت نمایندگی ساخته شده است.
این مجموعه را تعداد زیادی اتاق کوچک و بزرگ تشکیل میدهد که در ضلع جنوبی تختجمشید واقع شده و قریب ۹ متر از سطح سکو پایینتر هستند. این اتاقها از غربیترین جناح جنوبی آغاز شده و ۱۵۰ متر به طرف شرق ادامه دارند. آنگاه تغییر جهت داده و قریب ۱۳۰ متر به سمت شمال و تا دیوار کاخ صدستون ادامه پیدا میکند. این بنا در مجموع بیش از ۹۰۰۰ مترمربع وسعت دارد که از یک کاخ زیبا در بخش علیای آن و از ۲۳ واحد اقامتی تشکیل شده است. این مهمانخانه مجموعاً متجاوز از ۹۰ اتاق کوچک و بزرگ تنها در طبقه اول دارد و احتمال میرود که این ساختمان بیش از یک طبقه داشته و در طبقات بالایی بعضی خدمات یا تأسیسات دیگر وجود داشته است.
همانطور که در نقشه ملاحظه میشود، هر واحد مسکونی از یک اتاق کوچک یا بزرگ ستوندار تشکیل شده است که به یک یا دو اتاق کوچکتر راه دارد، هر اتاق ۸ تا ۱۲ تاقچه یا کمد دیواری نیز دارا بوده است. وسعت هرکدام از این واحدهای اقامتی بسته به تعداد نفرات هیئتهای نمایندگی متفاوت بوده و اندازه اتاق اصلی آنها از۸۴ متر تا ۱۷۰ مترمربع و اندازه اتاقهای جانبی آنها از ۱۲ تا ۲۲ مترمربع متغیر میباشد. در قسمتی از این مجموعه اتاقهای متعدد کوچک و مستقلی دیده میشود که احتمالاً محل بخشهای بهداشتی و خدماتی مختلف بوده است.
بخش شمالی این مجموعه مسکونی با بنایی که همچون کاخهای دیگر از درگاههای سنگی و سنگنگارههای زیبا ساخته شده، تشکیل شده است. درگاههای ورودی این کاخ از دو تختهسنگ یکپارچه که قریب ۷۰ تن وزن دارند، ساخته شدهاند. این کاخ از ۷ اتاق و یک ایوان ۸ ستونی تشکیل شده است. تالار مرکزی کاخ را ۱۲ ستون و ۴ درگاه زیبا شامل میشود که امروزه بطرز زیبایی با ستونها و سقف چوبی بازسازی شده و بعنوان موزه تختجمشید استفاده میشود.
روبروی ایوان کاخ، محوطه روباز و بدون سقفی وجود دارد که با دیوارهای بلند محاط بوده است. در روبروی این محوطه تعدادی اتاقهای دیگر، اما با نقشهای متفاوت وجود داشته است که احتمالاً جایگاه میزبانان و خدمتکاران و بخشهای اداری مهمانخانه بوده است.
دورتادور این مجموعه وسیع را دیواری قطور احاطه کرده است که امروزه مقداری از آنها باقی مانده است. همچنین در دو سوی ایوان کاخ اتاقهایی دیده میشود که با توجه به سنگنگارههای آن که نقش نگهبانانی را نشان میدهد، احتمالاً محل اقامت نگهبانان مهمانخانه بوده است.
سخن خود را در باره این بخش خلاصه کنم: در اینجا ۲۳ واحد مسکونی به تعداد ۲۳ هیئت نمایندگی ملل که در تختجمشید حضور پیدا کردهاند، ساخته شده است. این مهمانان از طریق دو پلکان از کاخ هدیش به راهروها و آنگاه به اتاقهای بزرگ و ستوندار خود میرسیده اند که از یک یا دو اتاق خواب و تعداد زیادی کمد دیواری برخوردار بوده است. همۀ راهروها با یک دالان به بخش با شکوه مهمانخانه که ما آنرا کاخ مهمانخانه نامیدهایم، میپیوندد و اینجا در واقع تالار عمومی و اتاق نشیمن و محل ملاقات و گفتگوهای دوستانه بوده است. یعنی همان جایی که در هتلداری امروزه به آن لابی (Lobby) میگویند.
در شمالیترین بخش مجموعه و در آنسوی محوطه مجاور کاخ، اتاقها و ساختمانهای اداری و محل کارکنان و خدمتکاران مهمانخانه واقع بوده است. این کارکنان برای اینکه برای انجام کارهای روزمره و در رفتوآمدهای مکرر خود، با مهمانان حاضر در کاخ مواجه نشوند، راه جداگانهای داشتهاند که از پشت دیوار شرقی و جنوبی کاخ میگذشته و به دالان اصلی مهمانخانه راه مییافته است.
کاخ خزانه یا اداری
در جنوب شرقی تختجمشید مجموعهای از بناها قرار دارد که با دیوارهای قطور و دو خیابان، کاملاً از بخشهای دیگر تختجمشید تفکیک شدهاند. این قسمت نزدیک به ۸۰ متر عرض، ۱۳۰ متر طول و بیش از ۱۰۰۰۰ متر مساحت دارد. کاخ خزانه در دورۀ داریوش بزرگ ساخته شده اما در زمان خشیارشا و اردشیر یکم در ساختمان آن تغییراتی صورت گرفته است. این کاخ از ۹ تالار ستوندار کوچک و بزرگ تشکیل شده است. کوچکترین آنها ۴ ستون و بزرگترین آنها به ترتیب یکی ۹۹ ستون و دیگری ۱۰۰ ستون داشته است. پایه این ستونها از سنگ و بدنه آنها از چوب بوده است که تمام بخشهای چوبی آن در آتشسوزی از بین رفته است. این کاخ همچنین از دو محوطه چهار ایوانی برخوردار است که در نوع خود بینظیر است.
در این کاخ همچنین سنگنگارهای وجود دارد که بعضی را عقیده بر این است که این نگاره از جای دیگری و احتمالاً از جناح شرقی کاخ آپادانا به این محل تغییر مکان یافته است (← مجلس شاهانه). با توجه به لوحههای گلی و اشیای مختلفی که از این کاخ بدست آمده است (← لوحههای گلی)، به نظر میرسد که این ساختمان محل انجام امور اداری و خزانهداری و حسابداری و انبارداری تختجمشید بوده است.
دخمه
بر ارتفاعات شرقی مشرف به تختجمشید و در سینه کوه رحمت، سه دخمه سنگی وجود دارد که دو تای آنها که بزرگتر است و از داخل تختجمشید کاملاً به چشم میآید، متعلق به دو تن از آخرین پادشاهان هخامنشی یعنی اردشیر دوم و سوم است. اما هیچگونه دلیلی در دست نیست تا بدانیم هر دخمۀ بخصوص به کدامیک از این دو منسوب است. دخمۀ سوم که از درون تختجمشید دیده نمیشود و در چند صد متری جنوب بقیه قرار گرفته است، دخمه نیمه تمامی است که به داریوش سوم، پادشاه ناکام و آخرین شاه هخامنشی تعلق دارد. این دخمهها نیز همچون تختجمشید رو به جانب جنوب غربی دارد. نمای ظاهری این آثار جالب توجه است. این نما با سنگنگارههایی که شکل ظاهری کاخهای تختجمشید را تداعی میکند، ساخته شدهاند. چهار ستون که در میان آنها درگاهی شبیه به درگاههای کاخ تچر قرار گرفته است و از طریق آن میتوان به دخمه راه یافت و دخمهای که درون آن متشکل از یک اتاق سنگی تاریک است. در بالای ستونها نقشهای جالبی وجود دارد که به موجب همین نقوش توانستهایم طرح سقف کاخها را بازسازی کنیم و بدانیم که سقفها قبل از سوختن به چه شکلی بوده است و چه نقوشی داشته است.
در بخش بالاتر نمای دخمه نگارۀ سنگی ۲۸ تن از نمایندگان ملل دیده میشوند که اورنگی را بر دوش دارند و شخص دیگری در کنار یکی از پایه های اورنگ ایستاده است. این نقش نشانهای از همبستگی و همدلی و وحدت ملی اقوام گوناگون بوده است و میباشد (← اورنگ داران). از طریق نبشتههای میخی بر این نگارهها که ملیت هر یک از این اشخاص را بازگو میکند، به شناسایی صاحبان نگارهها موفق میشویم و نیز از طریق مقایسه همین اشخاص و وضع ظاهری و لباس آنها میتوانیم ملیت دیگر نقوش تختجمشید، همچون نقوش پلکان شرقی و شمالی کاخ آپادانا را متوجه شویم.
در بخش علیای نمای دخمهها، کسی (شاید شاه) بر روی سکویی با سه پله ایستاده است. این شخص که کمانـی در دست چپ دارد و دست راست را تا نیمه بلند کرده است، در برابر قرص خـورشید و آتشدانی از آتش فروزان (نمادی از دو منبع مهم و اصلی نور و گرما و زندگی) ایستاده و نشان گوی بالدار (← نگاره گوی بالدار) در بالای همه آنها قرار گرفته است.
در شش کیلومتری شمال تختجمشید و در محلی موسوم به نقشرستم، چهار دخمه دیگر به همین سبک وجود دارد که قدیمیترین این دخمهها متعلق به داریوش بزرگ است.
ستون
تختجمشید با ۸۷۳ ستون، جنگلی از ستونهای سر به فلک کشیده بوده است. اگر بقایای این ستونها امروزه در دیدرس ما نبود، وجود آنها را افسانهای خیالی و غیر قابل باور می انگاشتیم. ما در تختجمشید میبینیم که سازندگان آن، ستونهای سنگی کاخ آپادانا را در سه تکه و قریب ۱۸ متر ارتفاع با صلابت و استحکامی بینظیر برافراشتند و آنگاه سرستونی با ۱۵۰۰۰ کیلو وزن را بر افراز آن بالا بردند و استوار ساختند. اینکار امروزه با هیچ توجیهی امکانپذیر نیست. ما به هیچ صورت نتوانستهایم بدانیم که آن مردان و زنان چه تخصصی در ریاضیات و مکانیک و چگونه امکانات و ابزاری داشتهاند که توانستهاند ستونها و سرستونهایی چنین سنگین را بر چنین بلندایی و بر چنین قاعدۀ کوچکی بر پای سازند؟ کدام قرقره تحمل چنین وزنی را داشته است و این قرقره به کجا آویخته شده است؟ ادعای بالا بردن آنها با دست، جواب را باز هم پیچیدهتر میکند: کدام داربست تحمل صدها نفری را میکند که باید وزنهای پانزده تنی را بالا ببرند؟ طرح این داربست چگونه بوده است؟ این صدها نفر باید به کجای این گاو سنگی بیاویزند؟ آیا میتوان از خاکریز بهره برد؟ این خاکریز با چند درجه شیب و با چه طولی؟ به چه تعداد و به چه ارتفاع و به چه پهنایی؟
از ۸۷۳ ستون تختجمشید امروزه تنها ۱۸ تای آن بر پای هستند: ۱۴ ستون در کاخ آپادانا، ۳ ستون در دروازه همه ملتها و یک ستون در ایوان کاخ صدستون. اکثر ستونهای باقیمانده، از زمان هخامنشیان تا کنون علیرغم نشست زمین و زمینلرزهها و طوفانهای بسیار بر پای ماندهاند؛ اما چند تای آنها اخیراً و با قطعات پراکنده آنها بازسازی شده است که بهترین آنها یکی از ستونهای دروازه همه ملتهاست که تنها ستون سرستوندار تختجمشید است.
ستونها همگی مدور و از چند بخش مجزا، که سر هم شدهاند، تشکیل شده است. بدنه این ستونها همگی خیارهدار و بر روی تهستونی پایدار شدهاند که در بعضی جاها همچون تالار آپادانا، چهار گوش و مطبق و در جاهای دیگر مدور و زنگولهای شکل هستند. تهستونهای مدور از تزئینات گلدار زیبایی بهره میبرند که در بخش گل و گیاه به آن اشاره خواهد شد.
هر چند بیشتر از ۹۸% ستونهای تختجمشید فرو غلطیدهاند، اما شمار بسیاری از تهستونها همچنان بر جای خود باقی ماندهاند که راهنمای خوبی برای پی بردن به جای ستونها و نقشه کاخها بوده است. ته ستونهای کاخ خزانه و ساختمانهای مهمانخانه کوچک و سادهاند و از ستونهای چوبی برخوردار بودهاند.
بلندترین ستونها با ارتفاعی قریب به ۲۰ متر و قطر ۲ متر به کاخ آپادانا تعلق دارند که همانگونه که گفته شد، چهارده تای آنها به شکل ناقص بر جای هستند. ستونهای آپادانا که قریب ۹ متر از هم فاصله دارند، در زمان آبادانی بدون هیچگونه حائل یا دیواری از دوردستهای دشت مرودشت دیده میشدهاند.
از لحاظ تعداد، تالار صدستون و ایوان آن جمعاً با ۱۱۶ ستون بیشترین تعداد را در میان کاخها داراست. ارتفاع سـتونهای کاخ صدستون ۶ متر کمتر از کاخ آپادانا است و به ۱۴ متر میرسد. از این ستونها همانطور که گفته شد، تنها یکی از ستونهای ایوان بر جای مانده است اما اکثر قریب به اتفاق تهستونها در جای خود باقی هستند.
ستونهای تختجمشید در بخشهای علیایی، تزئینات و آذینهایی دارند که با الهام از گیاهان و گلها انجام شده است. بر بالای این بخش و در آخرین قسمت، سرستونی از دو گاو که پشت به هم دارند و با جدیت و سیمایی با شکوه به پایین مینگرند، قرار داده شده است. بجز این، سه نوع سرستون دیگر به شکل شیر و گوپت و دیگری به شکل شاهین بدست آمده است که در بخش پیکرهها معرفی خواهند شد.
در قسمت میانی و بالایی سرستونها، شکاف یا فرورفتگیای وجود دارد که جای قرار گرفتن تیرهای حمال سقف است. این تیرها به اظهار داریوش در کتیبه شوش، از چوب درخت سدر تهیه شده است که بنا به گفتهاش از کوهستانی بنام لبنان آورده شده است. حمل آن به عهده مردمانی از آشور و کاریه و ایونیه بوده است. با اینکه سقفها همگی و به کلی در آتش از بین رفتهاند اما بازسازی آنها با نگرش به بنای دخمهها تا حدی ممکن است. اینکار با بازسازی بدنه و سقف کاخ مهمانخانه، تا اندازهای صورت پذیرفته است.
پیکره
پنج نوع پیکره در تختجمشید دیده شده است: گاو، شیر، شاهین، گوپت و سگ.
گاو بیشترین تعداد پیکرهها را گاو تشکیل میدهد. هر ستون از دو پیکره گاو که پشت به هم دارند، ساخته شده است. این گاوها ساختی بسیار عالی و سنگی مرغوب دارند. بعضی از آنها که بهتر باقی مانده اند، چنان صیقل یافتهاند که مانند آینه تصویر را منعکس میکند و ما بدنبال ابزاری هستیم که در آن زمان میتوانسته سطحی چنان صیقلی ایجاد کند. پیکرۀ گاو با توجه به محل نصب از ۹۰ تا ۲۲۰ سانتیمتر بلندی دارد. این گاوها به بهترین شکل زینت داده شدهاند: گردنبندی از گلهای متداول دوازده گلبرگی بر گردن دارند که یکی از آنها در اندازهای بزرگتر و شانزده گلبرگ بر سینهاش نشانده شده است. حیوان دستهای خود را از زانو خم کرده و بر روی آن نشسته است. شاخهایش اگر سالم مانده باشد، قوس زیبایی دارد که به بالا و جلو متوجه است. این گاو در همه جا گوشهایش را به جلو خم کرده و با هیبتی تمام حضار را مینگرد.
از پیکره گاو نه تنها برای سرستون، بلکه در دو طرف ایوان کاخ صدستون، در دروازه نیمه تمام و در دو سوی درگاه غربی دروازه همه ملتها بکار رفته است.
شیر از شیر تنها یک سرستون دو سویه با بلندای بیش از دو متر در تختجمشید بدست آمده است که اکنون به محوطه ایوان شرقی کاخ آپادانا منتقل شده است و از قصد سازندگان آن اطلاعی در دست نیست. این شیر بر روی پنجههای قویاش نشسته و آنها را به سوی جلو گرفته است. دهانش را با هیبتی تمام باز کرده و میغرد. در داخل دهان او زبان و همه دندانها به دقت تراشیده شدهاند.
شاهین سرستون دیگری نیز که تعداد معدودی از آن در تختجمشید بدست آمده متعلق به شاهین/ عقاب است. این سرستون نیز بطور دوسویه ساخته شده اما مشخص نیست که قرار بوده است در کجا نصب شوند. آنها هر کدام بیش از دو متر بلندی دارند و ظاهر آنها نشان میدهد که هنوز عملیات ساخت آنها کاملاً به پایان نرسیده است. شاید بعد از نصب، کارهای پایانی آنرا انجام میداده اند. این شاهین نیز همچون گاوان گوشهای خود را به جلو گرفته و با منقار نیمه باز و نسبتاً هراسناکش به پایین متوجه است.
گوپَت این پیکرهای است که بر درگاههای شرقی دروازه همه ملتها و نیز بر ستونهای کاخ سهدری به چشم میخورد. ما در بخش جانوران خیالی به شرح و توصیف آن پرداختهایم.
از گوپت که تنها مجسمه جانوری خیالی در تختجمشید است، نمونه دیگری نیز در دست است که در موزه ایران باستان نگهداری میشود و در اصل یکی از سرستونهای کاخ سهدری بوده است.
سگ دو پیکره از سگ در تختجمشید بدست آمده است که در اصل شمار آنها به هشت میرسیده است. از این دو پیکره که یک متر بلندی دارند، یکی در موزه تختجمشید و دیگری که سالمتر است در موزه ایران باستان نگهداری میشود.
این سگها در دو طرف ورودی مجموعه اتاقهای چهار گوشه کاخ آپادانا جای داشتهاند و از سنگ سیاه بسیار براق و صیقل یافته تراشیده شدهاند.
این سگ نر بر روی پاهای عقب خود نشسته، دستهایش را عمود کرده و سینه ستبرش را به جلو داده است. او قلادهای که دو بار به گردنش پیچیده به گردن دارد و دم خود را از زیر پا خمانده و بر روی ران پای راست انداخته است.
پیکره سازی ایرانیان با این حد از توانایی و دقت، دیگر هرگز تکرار نشد.
رضا مرادی غیاث آبادی